▃▃▃▃▃▃▅██ آریانا منوچهر ██▅▃▃
اینک هر نیمه شب در میعادگاه مردگان زمین زوزه های وحشت بر انگیزمرا کسانی درک می کنند که تنها مزد انها ماندگاری در این مرداب خود ساخته است اینک برهنه از میل به زندگی و دلخور از جامی که در ازل روز بی اختیار در گلوگاهم ریخته اند تن به تهوع کلماتی می دهم که روح فرسوده ی هر انسانی را به بیراهه می کشاند و در تنازع برای بقا هر بار به جبر و فشار چنگال تیز کرده ی خود را به لاشه ی ملتهب و زونا زده ی زمین می کشم واز ان نیرو که از بالا بند بندم را باز می کند و از ان سمت که چون ردبادی مجموعه ی استخوانی پوسیده ام را در گوری به اندازه ی دنیا می چر خاند می خواهم فرصتی که به دقت صدای اونگ شومی که ثانیه ها را به جلو جریان می دهدخاموش شودتا زمین در زاویه ای به اندازه ی چشم های مترسکی چوبین در مزرعه ای سوخته فقط یک بار حقیقت را ببیند و دیگر نچرخد
No comments:
Post a Comment